۲۳:۲۸۱۹
شهریور
میگویی خنده هایت تمام خستگی را از تنم میزداید
میگویم وجودت تمام ترس را از وجودم میبرد
میگویی نگاهت برایم آرامش است
میگویم دستانت برایم گرما بخش است
میگویی انتهای تمام اهدافم به تو ختم می شود
میگویم انتهای تمام افکارم به تو ختم می شود
میگویی دوستت دارم
میگویم دوستت دارم
دلم برای نگاهت لک زده!
برای برقی که در چشمانت میبینم
و به من امیدواری یک عمر زندگی بی دغدغه را میدهد!
دلم تنگ است
دوروز است که ندیدمت
اما نمیدانم چرا این قدر دوریت طاقت فرساست
تو که نیستی انگار دنیا با تمام خوشی هایش برایم ناخوش است
تو که نیستی تمام خنده های روزانه برایم فقط یک لبخند از سر عادت است
تو که نیستی لحظه هایم خالی اند
از تو ...
از بودنت ...
از دیدارت ...