سقا بود ...
شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۴ ق.ظ
سقا بود
درحال آب بردن برای بچه های گردان بود
بین راه نقش بر زمین شد و شرمنده ی لب های تشنه ی دوستان هم رزمش ...
یکی از دبه های آبش در بین راه تیر خورده بود و آب آن به زمین ریخته بود!
اما آن یکی ...
که در دستان استخوانی اش بود ...
بعد از 15 ســــــال ...
هنوز آبش گوارا و خنک بود ...
درحال آب بردن برای بچه های گردان بود
بین راه نقش بر زمین شد و شرمنده ی لب های تشنه ی دوستان هم رزمش ...
یکی از دبه های آبش در بین راه تیر خورده بود و آب آن به زمین ریخته بود!
اما آن یکی ...
که در دستان استخوانی اش بود ...
بعد از 15 ســــــال ...
هنوز آبش گوارا و خنک بود ...
۹۱/۰۹/۱۸