۱۲:۰۲۱۰
دی
خبر آمد که ابوسفیان ها،کمری بسته به جنگی ازلی
دی پی وسوه ی طلحه ، زبیر روی کرده به سوی خصم علی
داشت قرآن به سر نی میرفت، خواست این بار بسازد مثلی
ناگهان گوشه ای از ابروی عشق، کمی از قوس برون رفت ولی
همه گفتند که عماری هست، همه خواندند به لب ناد علی
ناگهان شهر پر از مالک اشتر ها شد، و به فریاد و با صوت جلی
همه گفتند که تا جان داریم، ایستادیم به پای نفس سید علی

دی پی وسوه ی طلحه ، زبیر روی کرده به سوی خصم علی
داشت قرآن به سر نی میرفت، خواست این بار بسازد مثلی
ناگهان گوشه ای از ابروی عشق، کمی از قوس برون رفت ولی
همه گفتند که عماری هست، همه خواندند به لب ناد علی
ناگهان شهر پر از مالک اشتر ها شد، و به فریاد و با صوت جلی
همه گفتند که تا جان داریم، ایستادیم به پای نفس سید علی
