کلاه و گلوله
پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۲ ق.ظ
شب عملیات بود
من جلو بودم و علی پشت سرم
به دو به طرف خاکریز میرفتیم
از زمین و آسمان آتیش میبارید
در یک لحظه کلاه از سرم افتاد
علی داد زد: کلاتو بردار!
خم شدم کلاهم رو بردارم که احساس کردم یک گلوله از لای موهام رد شد!
و پوست سرم رو خراش داد
برگشتم به علی بگم : پسر! عجب شانسی آوردم!
گلوله وسط پیشانی علی بود!!!!
من جلو بودم و علی پشت سرم
به دو به طرف خاکریز میرفتیم
از زمین و آسمان آتیش میبارید
در یک لحظه کلاه از سرم افتاد
علی داد زد: کلاتو بردار!
خم شدم کلاهم رو بردارم که احساس کردم یک گلوله از لای موهام رد شد!
و پوست سرم رو خراش داد
برگشتم به علی بگم : پسر! عجب شانسی آوردم!
گلوله وسط پیشانی علی بود!!!!
۹۲/۰۴/۱۳