مینیمال دختر ، پسر ، اینترنت
جمعه, ۳ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۴۹ ق.ظ
خیلی وقت بود با هم تو یاهو حرف میزدن.
اما همه چیز از این شکلک شروع شد
دختر وقتی این شکلک را از طرف پسر دید بدون توجه به چیزی انگار گمشده اش را پیدا کرده بود.
مکثی کرد و بعد از چند لحظه در جواب ، اون هم همون شکلک را برای پسر فرستاد.
حالا از ارتباط سارا و سامان 3ماه میگذره.
سارا دیگه طاقتش تموم شده و از دیدن ظاهر پسر فقط در عکس هایی که براش
ارسال میشه خسته شده.
دلش رو به دریا زد و برای چندمین بار از پسر خواست که با هم ملاقات داشته باشن.
پسر که سارا چندمین طعمه اش بود و دلش را زده بود درخواست ملاقات را پذیرفت.
محل ملاقات.....
سارا با کمال ناباوری پسری را جلوی چشمانش دید که باعکس ها و تمام تخیلاتش متفاوت بود.
حالا سارا نمیدونه چه جوری این دلبستگی و این به ظاهر عشق رو که با تکیه به فکر و خیال
به سراغش اومده بود فراموش کنه؟!
همه چیز دروغ بود حتی عکسهایی که اون از خودش برای سارا ارسال کرده بود.
حالا از اون عشق فقط یک دل شکسته و کوله باری از احساس گناه
و پشیمونی برای سارا باقی مونده.
اما همه چیز از این شکلک شروع شد

دختر وقتی این شکلک را از طرف پسر دید بدون توجه به چیزی انگار گمشده اش را پیدا کرده بود.
مکثی کرد و بعد از چند لحظه در جواب ، اون هم همون شکلک را برای پسر فرستاد.
حالا از ارتباط سارا و سامان 3ماه میگذره.
سارا دیگه طاقتش تموم شده و از دیدن ظاهر پسر فقط در عکس هایی که براش
ارسال میشه خسته شده.
دلش رو به دریا زد و برای چندمین بار از پسر خواست که با هم ملاقات داشته باشن.
پسر که سارا چندمین طعمه اش بود و دلش را زده بود درخواست ملاقات را پذیرفت.
محل ملاقات.....
سارا با کمال ناباوری پسری را جلوی چشمانش دید که باعکس ها و تمام تخیلاتش متفاوت بود.
حالا سارا نمیدونه چه جوری این دلبستگی و این به ظاهر عشق رو که با تکیه به فکر و خیال
به سراغش اومده بود فراموش کنه؟!
همه چیز دروغ بود حتی عکسهایی که اون از خودش برای سارا ارسال کرده بود.
حالا از اون عشق فقط یک دل شکسته و کوله باری از احساس گناه
و پشیمونی برای سارا باقی مونده.
۹۰/۰۴/۰۳