این طالب بدم المقتول بکربلا
چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۳۸ ب.ظ
محرم که میشود دلم در تب و تاب است
خوشحال از این که دوباره میتوانم طعم گریه های عاشقانه برای مولایم را بچشم
شکر گذار خداوند که نصیبم کرده به واسطه ی ذره اشکی برای حسین شفاعت شوم
چه قدر شیرین است لحظه ای که در هوای سرد دم در خانه به دنبالکفش های یکسان میگردی تا جورشان کنی
چه قدر شیرین است لحظه ای که میبینی از در ورودی تعداد دیگری از عزاداران مولا می آیند
و تو لحظه شماری میکنی تا برایشان چای بریزی
نمیدانم این احساس غرور خوب است یا بد !!
اما من از این که خدمت گذار روضه های اربابم باشم حس غرور دارم
خیالم راحت میشود هنوز نگاه های مهربانانه شان را از من خاطی نگرفته اند
خیالم راحت میشود که اگر هم خطایی داشته ام حتما بخشیده اند
وگرنه من خطاکار کجا و روضه ی مولایم حسین (ع) کجا؟!
من خطاکار کجا و چای ریز عزاداران و عاشقان سرورم حسین (ع) بودن کجا؟!

اما تمام این خوشحالی ها و لحظات شیرین
با تجسم حتی یک لحظه از مصائب امام حسین و یاران و اهلبیتشان بر کامم تلخ میشود
با تجسم پر پر شدن جوان های رشید مقابل دیدگان مادران و همسران
با تجسم آب شدن ذره ذره حضرت زینب بانوی صبر و استقامت
با تجسم شرمندگی که عباس از سوراخ شدن مشک در برابر دیدگان برادر داشت
با تجسم کشیده شدن گوشواره از گوش نازدانه ارباب
با تجسم قرار گرفتن سر پدر در مقابل چشمان رقیه سه ساله
با تجسم رها شدن تیر سه شعبه از پیکان و برخورد با گلوی خشک و کوچک و نازک علی اصغر
چه قدر دل بزرگ میخواهد که امام باشی و زینت دوش پیامبر
اما همه ی این سختی ها را به جان بخری فقط به رضای خدا
این سختی ها را بدانی و به تقدیر الهی تسلیم باشی
نمیدانم کجاست آن عزیزی که می آید و دنیا را با امدنش گلستان میکند
کجاست آن خورشیدی که این روزها از پس ابرهای غفلت من و شما ذره ذره در مصائب ارباب اشک میریزد
کجاست آن منتقم خون حسین (ع) تا بیاید و انتقام همه ی این مظلومیت ها را بگیرد
خوشحال از این که دوباره میتوانم طعم گریه های عاشقانه برای مولایم را بچشم
شکر گذار خداوند که نصیبم کرده به واسطه ی ذره اشکی برای حسین شفاعت شوم
چه قدر شیرین است لحظه ای که در هوای سرد دم در خانه به دنبالکفش های یکسان میگردی تا جورشان کنی
چه قدر شیرین است لحظه ای که میبینی از در ورودی تعداد دیگری از عزاداران مولا می آیند
و تو لحظه شماری میکنی تا برایشان چای بریزی
نمیدانم این احساس غرور خوب است یا بد !!
اما من از این که خدمت گذار روضه های اربابم باشم حس غرور دارم
خیالم راحت میشود هنوز نگاه های مهربانانه شان را از من خاطی نگرفته اند
خیالم راحت میشود که اگر هم خطایی داشته ام حتما بخشیده اند
وگرنه من خطاکار کجا و روضه ی مولایم حسین (ع) کجا؟!
من خطاکار کجا و چای ریز عزاداران و عاشقان سرورم حسین (ع) بودن کجا؟!

اما تمام این خوشحالی ها و لحظات شیرین
با تجسم حتی یک لحظه از مصائب امام حسین و یاران و اهلبیتشان بر کامم تلخ میشود
با تجسم پر پر شدن جوان های رشید مقابل دیدگان مادران و همسران
با تجسم آب شدن ذره ذره حضرت زینب بانوی صبر و استقامت
با تجسم شرمندگی که عباس از سوراخ شدن مشک در برابر دیدگان برادر داشت
با تجسم کشیده شدن گوشواره از گوش نازدانه ارباب
با تجسم قرار گرفتن سر پدر در مقابل چشمان رقیه سه ساله
با تجسم رها شدن تیر سه شعبه از پیکان و برخورد با گلوی خشک و کوچک و نازک علی اصغر
چه قدر دل بزرگ میخواهد که امام باشی و زینت دوش پیامبر
اما همه ی این سختی ها را به جان بخری فقط به رضای خدا
این سختی ها را بدانی و به تقدیر الهی تسلیم باشی
این مصائب را ببینی و اخر سر بگویی ما رایت و الا جمیلا
نمیدانم کجاست آن عزیزی که می آید و دنیا را با امدنش گلستان میکند
کجاست آن خورشیدی که این روزها از پس ابرهای غفلت من و شما ذره ذره در مصائب ارباب اشک میریزد
کجاست آن منتقم خون حسین (ع) تا بیاید و انتقام همه ی این مظلومیت ها را بگیرد
این طالب بدم المقتول بکربلا
۹۰/۰۹/۱۶
http://www.quran-net.mihanblog.com/post/130
أُرِیدُ أَن آمُر بِالمَعرُوفِ وَ أَنهی عَنِ المُنکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی
www.quran-net.mihanblog.com/post/129
السلام علیک یا ابا عبدالله...
http://www.quran-net.mihanblog.com/post/127