پرستو مهاجر

الهی و ربی من لی غیرک

الهی و ربی من لی غیرک

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا عبد الله

روزی می رسد که مارا به جرم جنون عشقت، به کربلای تو تبعید میکنند!

یا حسیــــــــــــــــــن(ع)

محرم ماه عاشقیست

التماس دعا

پیام های کوتاه
  • ۱۷ آبان ۹۲ , ۲۳:۲۰
    زینب
آخرین مطالب
  • ۱۷ آبان ۹۲ ، ۲۳:۲۰ زینب

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۸:۱۹۲۱
تیر
دعاى روز اول‏

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ

وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیا عَنِ الْمُجْرِمِینَ


روز دوم‏


اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ


روز سوم‏


اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیبا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ


پرستو مهاجر
۱۷:۰۹۱۷
تیر

˙·٠• نــرم نرمــکـ میـ ـرسـد .. •٠·˙


یــک دل پـر حـرف ،

یــک چشــم پـر امیـد ،


یــــک مهمانی بـــی نظــــیر ،

یـک خـدای خـوب و مهـربان

و یـک مـاه رمضـآن دیــگر ....


+ ♥ میـ ـبینید ، بسـاط عـاشقـی جـورِ جـور اسـت ... ♥

پرستو مهاجر
۱۱:۴۲۱۳
تیر
شب عملیات بود

من جلو بودم و علی پشت سرم

به دو به طرف خاکریز میرفتیم

از زمین و آسمان آتیش میبارید

در یک لحظه کلاه از سرم افتاد

علی داد زد: کلاتو بردار!

خم شدم کلاهم رو بردارم که احساس کردم یک گلوله از لای موهام رد شد!

و پوست سرم رو خراش داد

برگشتم به علی بگم : پسر! عجب شانسی آوردم!

گلوله وسط پیشانی علی بود!!!!
پرستو مهاجر
۲۱:۵۸۱۲
تیر

عاقد دوباره گفت وکیلم ...    پدر نبود

ای کاش در جهان راه و رسم سفر نبود

 گفتند رفته گل  ...  .نه .... گلی نبود .... دلش گرفت

یعنی که از اجازه بابا خبر نبود

هجده بهار منتظر بود و برنگشت

آن فصل های سرد که بی دردسر نبود

ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای

رویای دخترانه او بیشتر نبود

عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان

آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود

عاقد دوباره گفت وکیلم؟! .... دلش شکست

یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود

او گفت: با اجازه ی  بابا    بله ،  بله

مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود

 

 

پرستو مهاجر