۲۳:۱۰۱۹
شهریور
کاش تکه ای از دل شش گوشه ام را به پنجره های ضریح دل گشایت گره میزدم
تا دیگر از غم فراق آن حریم آه نکشد...
+ آقای من دل شش گوشه ام خون است
دریاب...
تا دیگر از غم فراق آن حریم آه نکشد...
+ آقای من دل شش گوشه ام خون است
دریاب...
دوباره من بودم و قدم برداشتن بر روی خاکی که میدانم جای قدم های شماست اقا جان
دوباره من بودم و نفس کشیدن در هوایی که میدانم شما و اهل بیتتان در آن نفس کشیده اید
دوباره من بودم و دستان خالی ام و ضریح و شش گوشه شما
دوباره من بودم و تل زینبیه و خیمه گاه
دوباره من بودم و کبوتر های مهمان نواز بین الحرمین
من و جایگاه دوست داشتنی دستان سقای کربلا
من و گنبد های طلایی کاظمین
من و ضریح پارچه ای سامرا، من و سرداب غیبت
من و ایوان طلای نجف
آری، من بودم و کربلا
حالا من ماندم و دلی که هر تکه اش را در گوشه ای جا گذاشته ام و به ضریحی گره زده ام.