پرستو مهاجر

الهی و ربی من لی غیرک

الهی و ربی من لی غیرک

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا عبد الله

روزی می رسد که مارا به جرم جنون عشقت، به کربلای تو تبعید میکنند!

یا حسیــــــــــــــــــن(ع)

محرم ماه عاشقیست

التماس دعا

پیام های کوتاه
  • ۱۷ آبان ۹۲ , ۲۳:۲۰
    زینب
آخرین مطالب
  • ۱۷ آبان ۹۲ ، ۲۳:۲۰ زینب

۳۸ مطلب با موضوع «جـــبهه نـــوشــــت» ثبت شده است

۱۷:۰۹۲۷
دی
نگذاشت تالار بگیریم.

ماهم تمام مراسمات را توی خانه گرفتیم.

خانوم ها دور تا دور نشسته بودند و طبق رسوم، داماد باید می آمد کنار عروس مینشست

تا هدایای خانواده ها تقدیمشان شود.

گفتم:" مادرجان! پا تختی است. همه منتظرند؛چرا نمی آیی؟ اگر نیایی فکر میکنند عیب و ایرادی داری!"

گفت:"نه، هر فکری میخواهند، بکنند؛ از نظر اسلام درست نیست جایی بروم که این همه خانوم آنجاست.

کنترل نگاه ها در این شرایط سخت است مادر، سخت"



شهید حسن اقاسی زاده شعرباف



امام صادق (ع) میفرمایند: چشم چرانی یکی از تیر های شیطان است و هر کس برای خداوند آن را ترک کند نه برای غیر خدا، خداوند ایمانی که مزه آن را شخص درک کند جایگزین آن خواهد فرمود.


وسائل الشیعه ج 20، ص 192
پرستو مهاجر
۱۲:۰۷۲۲
دی
اگر آه تو از جنس نیاز است

در باغ شهادت باز باز است


*شهادت گوارایت باد*
پرستو مهاجر
۱۰:۳۵۱۷
دی
بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود.

دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات و روز مرگی بیرون بیاورد.

همین مبانی بود که مهریه ام را با بقیه مهر ها متفاوت کرده بود.

مهریه ام قرآن کریم و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.

اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت.

یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت.

شهید مصطفی چمران


√ هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش

برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.


مقام معظم رهبری، مطلع عشق، ص 11

 
پرستو مهاجر
۱۷:۱۶۱۳
دی
هم خوشتیپ و زیبا بود، هم درس خوان؛ اینجور افراد هم توی کلاس، زودتر شناخته میشوند.

نفهمیدن درس، کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یا گرفتن جزوه های درسی، بهانه هایی بود که دختر ها برای هم کلام شدن بااو انتخاب میکردند.

پاپیچش میشدند،ولی محلشان نمیگذاشت؛سرش به کار خودش بود.

وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج میدادند، میگفت:

"دختری که راه بیافته دنبال شوهر برای خودش بگرده که به درد زندگی نمیخوره! نمشه باهاش زندگی کرد."



شهید محمد علی رهنمون


مرد جوان دنبال چشمان پر حیاست و بی آنکه بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه، از یک لطافت و رقت عالی خبر میدهد.


پرستو مهاجر
۱۳:۱۵۰۵
دی
میلاد پیامبر (ص) بود که مهریه را معین کردند.

همان روز هم با حضور فامیل ها، یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم.

صیغه عقد را که خواندند، رفتیم باهم صحبت کنبم.

دبدم دنبال چیزی میگردد.

گفت:" اینجا یه مهر هست؟"

پرسیدم:" مهر برای چی؟مگه نماز نخوندی؟!"

گفت:"حالا تو یه مهر بده."

گفتم:"تا نگی برای چی میخوای، نمیدم."

میخواست نماز شکر بخواند که خدادر روز میلاد رسول الله (ص) به او همسر عطا کرده!

ایستادیم و باهم نماز شکر خواندیم.

 شهید عبدالله میثمی

این مرحله از زندگی را یکی از نعمت های بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید.

همه آنچه ما داریم از خداست.

>

اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد.

مقام معظم رهبری، مطلع عشق، ص 16

پرستو مهاجر
۱۶:۴۴۲۲
آذر
هنوز آن کاغذ را دارم!

شرایطش را خلاصه، رویش نوشته بود و پایینش را امضا کرده بود.

تمام جلسه ی خصوصی صحبت ما درباره ی ازدواج، ختم شد به همان کاغذ، مختصر و مفید.

بعد از باسمه تعالی، ده تا از نظراتش را نوشته بود.

بعضی هاش اینطور بودند:

"-داشتن ایمان به خدا و خداجویی

-مقلد امام بودن و پیروی از رساله ایشان

-شغل من پاسدار است

-مشکلات آینده ی جنگ

-مکان زندگی

-انگیزه ازدواج، رسیدن به کمال."


عبارت ها کوتاه بود، اما هر کدام یک دنیا حرف داشت برای گفتن.


شهید سید علی حسینی

پیامبر اسلام (ص) فرمودند:

" کسی که خوش دارد با پاکی و پاکیزگی به لقای الهی برسد، باید در حالی به حضورش رسد که همسری گزیده باشد"


وسائل الشیعه، ج 20، ص 18
پرستو مهاجر
۱۰:۴۰۱۸
آذر
اول حسن خودش را معرفی کرد.

بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود.

بادم نمیرود، قبل از اینکه وارد این جلسه شوم وضو گرفتم و دورکعت نماز خواندم و گفتم:

"خدایا خودت از نیت من باخبری، هر طور صلاح میدانی این کار را به سر انجام برسان."

بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:

"برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم."






√  >

قرآن کریم، سوره غافر، آیه  44
پرستو مهاجر
۱۱:۱۵۰۴
آذر
اولین دیدارمان در پاوه را یادم نمی رود که به خاطر بحث با یکی از روحانیون اهل سنت، چقدر با عصبانیت با من برخورد کرد!

همینطور برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن، برایم همراه با ترس بود.تاجایی که وقتی صدایش را میشنیدم، تنم میلرزید!



ماجراها داشتیم تا ازدواجمان سر گرفت

ولی چند ماه بعد از ازدواجمان، احساس کردم این حاجی با آن برادر همت که میشناختم خیلی فرق کرده!

خیلی با محبت است و خیلی مهربان.

این را از معجزه های خطبه عقد میپنداشتم

چرا که شنیده بودم که قران کریم میگوید:" وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَةُ وَ رَحمَةً "

راوی: همسر شهید محمد ابراهیم همت


√ "و ازنشانه های او، اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش و در میانتان مودت و رحمت قرار داد.در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر میکنند."

قرآن کریم، سوره روم، آیه 21
پرستو مهاجر
۱۰:۳۳۰۳
آذر
می توان پای گذاشت جای پای شهدا
زندگیشان این است
که به همراه قلم، میدود روی خیال آبادم
ازدواجی ست به سبک شهدا
انتخابی زیبا، میشود آغازش
بعد مهر است و خرید است و جهاز
که به تلفیق مرام شهدا
می شود سبزترین فصل شروع
دارم امید که این خاطره ها
ره نمایند من خاک نشین را
به قدمگاه شهیدان و الهی شدگان







√سلام دوستان
روزتون بخیر
انشا الله از امروز خاطرات ازدواج سیره شهدا رو میگذارم
ان شا الله که بتونه تلنگری باشه واسه ما زمینی ها تا این قدر در این امور ازدواج  من جمله امور مادی سختگیر نباشیم.

یا زهرا
پرستو مهاجر
۱۱:۳۷۰۲
آذر

ابتدای جنگ پدرش داوطلبانه اعزام شده بود.

محمد عاشق جبهه بود و با سن کمش دوست داشت بره و از اسلام و ایمان و اعتقادش دفاع کنه.

هرچی بهش میگفتن که به درست برس تو کتش نمیرفت.

حرف مرد یکی بود.

میخوام برم جبهه.

رفت و داوطلب شد.با کلی گریه و التماس بالاخره راضی شدن و اعزام شد.

شب عملیات بود.تو دسته ایستاده بودن به صف.هر کس برای جلوییش سربند میبست.

سربند محمد اما      یا زهرا   بود.

حمله شده بود و اتیش دشمن شدید.

محمد فرشته هایی رو که یکی یکی پرپر میشدن میدید و غبطه میخورد.

تشنه بود.لبهاش خشک شده بودن و ترک خورده بود.قمقمه اش اب داشت اما به زخمی ها و مجروح ها میداد.

توپ خمپاره اومد و منفجر شد.

ترکش خورد به پهلوش.یک یا زهرا گفت و خودش رو در دامن اربابش دید.

با لب تشنه و با پهلوی شکسته به مهمانی یار رفت.

خوشا به سعادتش

پرستو مهاجر